زندگی

زندگی چیز کثیفی است که من نیک بدان می نگرم:

{گریۀ نوزادِ زنا زادۀ بخش اطفال

شیشۀ شیر به جای پستان

زندگی لکۀ خونی است که از خنجر مستی به زمین می ریزد

تکه سنگی است که افتاده به چاهی پر آب

زندگی چشمْ چرانی است به دنبال سراب لذت

آب شوری است که هر روز از آن می نوشیم

زندگی حس دروغی است که در عمر به خود می گیریم

اعتیاد است به الکل، به تریاک، به اِکس

زندگی وقفه ای در نیستی است

چندشی از آسایش احساس عدم، ترس از خواب

.....